روانشناسی علم زندگی

زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ... گاه باید رویید در پس این باران... گاه باید خندید بر غمی بی پایان... زندگی باوری می خواهد، آن هم از جنس امید... که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد! یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز..

روانشناسی علم زندگی

زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ... گاه باید رویید در پس این باران... گاه باید خندید بر غمی بی پایان... زندگی باوری می خواهد، آن هم از جنس امید... که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد! یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز..

روانشناسی علم زندگی

بایگانی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

پیوندها

۲۰۷ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی از شایع ‌ترین اختلال‌ های دوران کودکی در سنین مدرسه شناخته می‌شود. این اختلال مربوط به محدودیت‌هایی در بازداری رفتار است که از لحاظ تحولی، سطوح نامناسبی از بی‌توجهی، تکانشی‌ بودن و بیش‌ فعالی را قبل از 7 سالگی شامل می‌شود. اختلال بیش ‌فعالی- کمبود توجه یک اختلال عصب- روانپزشکی شایع بین کودکان و نوجوانان است (بیدرمن و فارُن، 2004).

فراوانی این اختلال در دامنه 5 تا 10% در کشورهای غربی است (فارُن و همکاران، 2003). در تحقیقات نشان داده شده است که علائم ADHD در 60 درصد کودکان مبتلا به این اختلال تا بزرگسالی ادامه می‌یابد (بیدرمن و همکاران، 2000، راسموسن و گیلبرگ، 2000). کنترل و آموزش کودکان بیش فعال و تکانشی یا حواس پرت، در مقایسه با همسالان کم تحرک شان دشوارتر است.


آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حتما عروس خانواده، زمانی را برای با خانواده همسر تعیین کند و با صحبت کردن و گپ زدن، علاقه خود را نسبت به خانواده همسر نشان دهد. با این روش این علاقه دوطرفه می‌شود.

در گذشته عروس خانواده معمولا با خانواده همسر زندگی می‌کرد و هیچ مشکلی نداشتند؛ اما این فرهنگ با گذشت زمان کمرنگ‌ تر شده است متخصصان علم روانشناسی می‌گوید: وقتی زنی به مردی تعهد می‌دهد که با او زندگی کند، باید نسبت به علایق همسرش هم احترام بگذارد. به هرحال دوست داشتن بدون هزینه نمی‌ شود. در برخی از مواقع امکان دارد که زنی زندگی مشترکش را با خانواده همسرش آغاز کند.

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روانشناسی مثبت یعنی مطالعه علمی عملکرد یک انسان ایده‌آل. این، اولین جمله‌ای است که در ویکی‌پدیا، مقابل این اصطلاح پیدا می‌کنید. اما این علم نوظهور واقعا درباره چه چیزی بحث می‌کند؟ آن‌طور که مارتین سلیگمن(پدر روانشناسی مثبت) می‌گوید: این روان‌شناسی، روان‌شناسی قرن بیست و یکم است؛ علمی که به جای توجه به ناتوانی‌ها و ضعف‌های بشری،روی توانایی‌های آدم‌ها متمرکز شده است؛ توانایی‌هایی از قبیل شاد زیستن‏، لذت بردن، قدرت حل مسأله و خوش‌بینی.
اگرچه همان‌طور که مارتین سلیگمن می‌گوید، می‌شود ریشه روان‌شناسی مثبت را در اظهارات روان‌شناس‌های قرن بیستم هم دید، اما اولین کسی که این مباحث را به شیوه علمی مطرح کرد «سلیگمن» بود. پیش از او روان‌شناس‌های انسان‌گرایی مثل راجرز و مازلو هم کم ‌و بیش چنین دیدی به انسان‌ها داشتند.

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

موسیقی سیستم عواطف (لیمبیک) مغز را به سرعت تحریک می کند و به تحریک احساسی و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی منجر می شود و در بسیاری از مواقع زندگی که کلام و بیان پاسخگو نیست, می تواند موجب همدردی و هم حسی شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت بخشد.
استفادة بشر از موسیقی، امری آسان و قابل دسترس بوده است، چون ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در سرشت انسان وجود داشته و از طرفی آواگری‌ها و حرکات ریتمیک نیز نیازی به تکلم نداشته است. از این رو، در بیشتر قبایل ابتدایی مراسم و آیین‌های مختلف موسیقایی که وسیله‌ای برای ابراز همبستگی جمعی و از بین بردن ترس‌ها و غم‌ها و ایجاد آرامش و شادی و اراده در بین افراد قبیله بوده برگزار می‌شده است.
موسیقی زبان آرزوها، انتظارها و عواطف بشری است و هر قوم و ملتی برحسب ویژگی‌های عاطفی و فرهنگی خود، موسیقی خاصی دارد. با درک موسیقی، عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر قلبی میسر خواهد شد.
پژوهشگران توصیه می‌کنند که والدین روزانه یک ساعت برای فرزندان کوچک خود موسیقی پخش کنند. این عمل موجب بهتر شدن وضعیت تغذیه، خواب و افزایش وزن آنها می‌شود.-- موسیقی نیاز انسان
موسیقی نیازی فیزیولوژیک, ذهنی, احساسی, اجتماعی و فرهنگی در زندگی انسان است و از طریق این نیاز ها ریشه گسترده در تار و پود زندگی بشر پیدا کرده است.موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغز آدمی دارد.
ریتم, محرک بیولوژیک و ملودی مولد لذت,خوشی و خیال انگیزی است به این دلیل کوچک ترین کنش ریتمیک و نوای موزون روح و جسم را بر می انگیزد و تحریک می کند. از آغا نوزادی بدون آن که آموزشی در کار باشد توجه به ریتم و ملودی وجود و مغز به هماهنگی, نظم و سازماندهی اصرار و گرایش دارد. بخش های مختلف مغز در تجزیه و تحلیل موسیقی مشارکت دارند. نیمکره چپ مغز با شنیدن موسیقی به تجزیه و تحلیل اصوات موسیقی می پردازدو نیکره راست هماهنگی و کل(گشتالت) صدا و عواطف آن را درک می کند.(گینز و برادشو 1977) به بیانی دیگر نیمکره راست مغز در دریافت کلی پیام های موسیقایی, ترکیب فضایی روابط و درک وحدت موسیقی موثر است.(اسپرینگر و دوچ 1985) شایان ذکر است کشش های قسمت راست مغز توسط سیستم لیمبیک(مرکز عواطف) توسعه می یابد. و نیکره راست را در خواندن بدون کلام, درک الگوی کلی, رنگ آمیزی, بلندی صدا, ساختار هارمونی صداها و جنبه غیر کلامی آن موثر می داند.(زاتور 1984)
از سوی دیگر موسیقی با عناصر ذهنی مانند تخیل, حافظه, تداعی, الهام و... در آمیخته که در نتیجه از آن مقوله ای شناختی به وجود آورده است.اما بیش از هر چیزی موسیقی نیاز عاطفی و احساسی است.موسیقی سیستم عواطف (لیمبیک) مغز را به سرعت تحریک می کند و به تحریک احساسی و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی منجر می شود و در بسیاری از مواقع زندگی که کلام و بیان پاسخگو نیست, می تواند موجب همدردی و هم حسی شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت بخشد.
همچنین موسیقی نیازی اجتماعی است و همبستگی در ذات مطبوع آن وجود دارد هر جا موسیقی جاری است گروهی در کنار و گرد هم جمعند زیرا موسیقی به راحتی می تواند احساس ها و بیان مشترکی را در جمع به وجود آورد و نیروی عمومی را برانگیزد موسیقی نیروی همدلی است به همین خاطر قدرت وحدت و پیوستگی دارد و از آن می توان در تفاهم اجتماعی و سلیقه ملی بهره جست و محبت و همدلی را در جامعه تقویت کرد. در مقیاس و دیدی وسیع تر موسیقی طنین وحدت عالم است.(دکتر علی زاده محمدی,1380)
2- استفاده از موسیقی
شنیدن موسیقی تا حدودی مانندخواندن کتاب به شرایط مختلف روحی,علاقه و نیاز و ظرفیت عصبی فرد بستگی دارد.برای استفاده از موسیقی باید به موسیقی خوب, عادت کنیم.آثار ملی و اصیل را خوب و با هشیاری درک کنیم و تنها به موسیقی برای شور و حال و یا تفنن گوش نکنیم. بنابراین با توجه به احساس ها, هیجان ها,نیاز ها و به طور کلی با توجه به حال خود باید موسیقی را نیز جزء برنامه قرار داد. چرا که مصرف بیش از حد موسیقی به خصوص موسیقی هیجانی در بعضی افراد موجب بی قیدی عاطفی, آشفتگی های ذهنی و نوسان خلقی شود. پاسخ به سوالی دیرینه ذهنم را مشغول خود ساخت و به دنبال پاسخش برآمدم؛ آیا به راستی کسانی که به موسیقی گوش می سپارند و یا ساز می نوازند مجنون و یا روان پریش و روان نژند می شوند؟ آیا عصبیت های بعضی از موسیقیدانان که در شرح حال آنها بیان می شود به دلیل پرداختن به موسیقی و غور در حالت های آن بوده است؟ هنر به طور ذاتی واجد حساسیت, انعطاف و خلاقیت است.
این خصایص مرتبط با هم در هر آفرینش هنری وجود دارد خلاقیت همیشه همراه با ظرافت و درک احساس بوده و موسیقی در میان همه هنرها به دلیل طبیعت صوتی و انرژیک, از نفوذ و حساسیت بیشتری برخوردار است. استفاده بی حد از این انرژی و صدای خیال انگیز آن حساسیت به وجود آورده و موجب تخلیه نیرو, خستگی, عصبیت و تلون احساس می شود. به خصوص وقتی که استفاده از موسیقی از حد نیاز و توان هنرمند خارج شده و این افراط تداوم پیدا کند. اما وجود این ناراحتی ها و عصبیت ها به علت شنیدن و یا پرداختن به موسیقی نیست بلکه به سبب مقدار و میزان و نوع استفاده از موسیقی است. بسیاری از موسیقیدانان و هنرمندان در عین این که واجد حساسیت, دقت و ظرافت روحی هستند با رعایت نظم, زندگی را در ید اختیار دارند.(دکتر علی زاده محمدی, 1380)
3-موسیقی و پزشکی و روان پزشکی و روان شناسی
تحقیقات نشان می دهد که موسیقی از طریق تاثیر بر هورمون های مختلف, ضربان قلب و فشار خون, تغییر پتانسیل الکتریکی عضله ها و هم چنین تقویت مهارت ها و حرکات بدن و زمینه های روان شناختی وارد عمل شده است به عبارت دقیق تر موسیقی با تحریک مرکز عواطف در مغز(سیستم لیمبیک) بر اعصاب مرکزی و خود کار واکنش های بیو شیمی و عضلانی اثر گذاشته و همچنین با تاثیر بر حافظه و یاد آوری خاطرات و احساس های گذشته تغییراتی را در شرایط فیزیولوژیک و پزشکی بر جای می گذارد. 
اولین گروه پژوهش ها توسط ولد (1916) و دیسرنز (1923) انجام شد که اثر موسیقی را برسیستم اعصاب مرکزی نشان داده است اما مهم تر از آن تحقیق جامعی بود که توسط دای نو (1977) و هوج (1980) صورت گرفت. این دو محرک اثر موسیقی محرک و آرام بخش را بر واکنش های اعصاب خودکار مانند ضربان قلب,نبض, فشار خون, تنفس, واکنش های پوستی و عضلانی و امواج مغزی بررسی کردند. آن ها در پایان دریافتند که موسیقی آرام بخش, میزان ضربان قلب و نبض و فشار خون را کاهش می دهد و از اضطراب و نگرانی بیماران می کاهد. پس از آن ها پژوهشگران دیگری چون جکبسون (1974) و ولپ (1965) با تحقیقات خود یافته های آنان را تایید کردند.محقق دیگری به نام گلدشتاین (1985) تاثیر موسیقی انتخابی را بر سیستم لیمبیک و مرکز کنترل دستگاه عصبی خودکار(اتونومیک) مطالعه کرد و اثر آن را در تحریک این منطقه و تسکین رفتار نشان داد.
4-آرامش روانی با موسیقی طبیعت
 
ضرب آهنگ و حرکت منظم امواج دریا, سکوت و آرامش سبزهزار و بیشه زار با نغمه پرندگان و صدای جیرجیرک ها در جنگل هم می توانند احساس آرامش طبیعت را به وجود آدمی منتقل سازند. امواج دریا طراوت زندگی را منتشر می کند. صلابت و قدرت آن, روح را تسلیم جریان و سیر خود می کند و آن را در بستر خود آرام می سازد.میگنا دات آی آر. آن گاه که در حالت تمرین تن آرامی و تمرکز ذهنی به صدای امواج گوش می سپاریم و دم و بازدم خود را با آنها هماهنگ می کنیمپس از دقایقی با روح خود, جزئی از امواج دریا می شویم و با آن به وحدت و یگانگی می رسیم, وحدتی که پراکندگی و تصورات مشوش ذهن را در خود حل می کند.به دلیل آرامشی که طبیعت به روح آدمی می بخشد قطعه های زیادی براساس اصوات آن ضبط و منشر گردیده که مورد استفاده اهل تمرکز و مراقبه درونی است.
5-موسیقی و خلق

پین (1967) دریافت که افراد با خلق ثابت موسیقی کلاسیک را نسبت به انواع دیگر موسیقی مانند پاپ و جاز ترجیح می دهند و افراد با خلق بیمار و روان نژند به موسیقی رومانتیک که جنبه احساسی آن بیشتر استعلاقه بیشتری نشان می دهند.
بومن (1960) انتخاب موسیقی نوجوانان را در رابطه با وضعیت اقتصادی –اجتماعی آن ها بررسی کرد. نتایج نشان داد نوجوانان با سطح اجتماعی-اقتصادی بالا موسیقی کلاسیک را بیشتر انتخاب کردند.
6-طبقه بندی عاطفی تم های موسیقی
طبیعی است که می توان تم های فرعی بسیاری ایجاد کرد اما اصلی ترین آنها شامل گروه های زیر می شود:
1)آرام بخش
2)فرح بخش
3) حزین 
4)هیجانی(هیستریکال)
5)نیروبخش
6)شیدایی 
7)خواب آور(سبک ساز) 
در این قسمت به اختصار به توضیح دو مورد پرداخته می شود؛
تم های آرامبخش: تم موسیقی آرام بخش ملایم,یکنواخت و ریتم آن آرام است.این تم حالت عاطفی خاصی ندارد,به عبارتی شور و حالی به وجود نمی آورد و یا کسی را تحریک نمی کند و در خود فرو نمی آورد و یا کسی را تحریک نمی کند و در خود فرو نمی برد مهم ترین خصیصه ملودی آرام بخش این است که هیچ احساس و هیجان خاصی را القا نمی کند. ریتم و گردش های ملودیک آرام و یکنواخت آن در فواصل بزرگ کمک می کند تا از سرعت و فشار خیالات و هیجان ها و خستگی ها بکاهد و با آهسته کردن احساس و هیجان در گردش ها و فواصل مطبوع و بزرگ حالتی آرام و خوشایند و بدون هیجان و غلبه احساسی ایجاد می کند.
تم های نیرو بخش: در این تم ها ریتم پر قدرت و ملودی های محرک با احساس مثبت و مطبوع بیشتر از آن چه روحیه را هیجانی کند, انرژی و نیرو می بخشد.این قطعه ها همانند یک شوک خوشایند و مطبوع, افسردگی, سستی و بی حالی را به تحرک تبدیل می کند و احساس توانایی, تسلط و اراده به وجود می آورد. در تم های نیرو بخش, ریتم نقش اساسی دارد. ضرب آهنگ قدرتمند و بارز آن با ریتم هیجانی(هیستریک) متفاوت است. در موسیقی هیجانی, تحرک توام با هیجان زدگی بی قراری و نوسان خلقی است و حالت توانایی و یا ثبات"من" احساس نمی شود اما در تم های نیروبخش ثبات و نیرو احساس می شود.از موسیقی نیروبخش می توان در کاهش بی حالی و اندوه و افسردگی استفاده کرد. انرژی سرعت و قدرت تم های نیروبخش رکود,یکنواختی و افسردگی روح را کاهش می دهد.(علی زاده محمدی,1380)
7-رابطه موسیقی با DNA انسان ها
پژوهشگران انگلیسی کشف کردند که علاقه به سبک موسیقی خاص در انسان ها بر روی DNA آنها نوشته شده است. محققان نوکیا و کالج کینگ لندن به منظور کشف فاکتور های ژنتیکی که با فاکتور های محیطی تداخل کرده و ذائقه موسیقایی هر فرد را می سازد, در عادات موسیقی گوش دادن بر روی حدود چهار هزار دو قلوی همسان و غیر همسان کاوش کردند. نتایج این تحقیقات نشان داد که علاقه به موسیقی پاپ, راک, هوی متال, جاز و یا موسیقی کلاسیک مثل آهنگهای بتهون همگی بر روی ژن های انسان نوشته شده است. میگنا دات آی آر.به طوری که در علاقمندی به گوش دادن موسیقی پاپ, کلاسیک و هیپ نقش کدهای ژنتیکی برابر با 53% است همچنین نقش ژن ها ذر میزان علاقه به موسیقی جاز 46% است. این در حالی است که تاثیر گذاری ژن ها در علاقه به گوش دادن موسیقی های سبک راک و هوی متال تنها 40% است و نقش فاکتور های محیطی مثل آموزش خانوادگی و تجربیات شخصی در میزان علاقه مندی به این موسیقی برابر با 60% است. فاکتور های ژنتیکی در میزان علاقه به موسیقی فولک و قومی بسیار اندکی را ایفا می کند به طوری که کروموزمها تنها مسئول 24% از ذائقه گوش دادن به این سبک موسیقی هستندو فاکتور های محیطی بیشترین نقش را ایفا می کنند.
نتیجه گیری
• موسیقی به عنوان یک راه درمان برای انواع بیماریهای روحی و روانی مانند اسکیزفرنی، افسردگی و دیگر اختلالات وهمچنین انواع بیماریهای جسمی مانند بیماریهای سخت من جمله سرطان قابل استفاده می باشد.
• بنابراین انواع موسیقی، مانند موسیقیهای شاد، حزین انگیز، خلسه آور اثرات متفاوتی بر روی سیستم عصبی و سایر مناطق مغز دارد.
• از موسیقی درمانی می توان بعنوان مکمل دارو درمانی استفاده کرد. 
• موسیقی قومی رایج در ایران، تأثیر درمانی ندارد و بیش تراثر القایی و تلفیقی دارد و به بازسازی نیاز دارد 
• عادت به موسیقی هیجان انگیز اثر نامطلوب دارد و اراده را ضعیف می کند. 
• عادت به موسیقی تأثر برانگیز خلق را نااستوار و هوش را کم می کند . 
• به طور کلی موسیقی از طریق مغز بر هورمون های مختلف اثر می کند. موسیقی آرام بخش برهورمون های استرس اثر می گذارد و تنش وفشار را با ایجاد امواج آلفا کم می کند.
البته موسیقی بر محتوای فکر و اندیشه اثر نمی گذارد و قدرت حل مسئله را ندارد. صرفاً با کم و زیاد کردن فعالیت امواج مغزی وترشح هورمون ها بر حالات و خلقیات اثر می کند و با ایجاد نشاط و روحیه سیستم ایمنی بدن را در برابر استرس قوی تر کند. 
منابع فارسی

-اشمیت پترز, ژاکلین,مقدمه ای بر موسیقی درمانی,ترجمه و تالیف علی زاده محمدی انتشارات شباهنگ تهران,1371
-سه رساله فارسی در موسیقی به اهتمام تقی بینش, انتشارات مرکز نشر دانشگاهی,تهران, 1371 
-کاربرد موسیقی درمانی در روانپزشکی,پزشکی و روان شناسی, دکتر علی زاده محمدی,انتشارات اسرار دانش, چاپ سوم 1388 
-موسیقی درمانی (مقدمه، تکنیکها و کاربردها) دکتر علی زاده محمدی ، نشر قطره
منابع خارجی

-stratlon,VN.&zalanowski,Annette H(1984)The relationship between music,degree of liking,and self reportedrelaxation journal of music therapy21(4),184-192

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اسکیزوفرنیا چیست؟

اسکیزوفرنیا نوعی بیماری مغزی ،رفتاری است که نشانه های آن غالباً در دوران نوجوانی یا اوایل میانسالی بروز می کند افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا به فشارهای وارده بر زندگی خود حساس هستند ،نشانه های مهم اسکیزوفرنیا در همه ابعاد جسمی روانی و رفتاری بیمار ایجاد می شود عواطف ،نحوه تفکر،احساسات،حواس بیمار (مثل دیدن،شنیدن،بوئیدن،لمس کردن وچشیدن) در رفتار وی تحت تاثیر بیماری قرار میگیرد.


علائم ونشانه ها:

1) توهم:

فردی که مبتلا به اسکیزوفرنیا است معمولاً توانایی عادی خود را برای درک صحیح مطالب و تعبیر و تفسیر اطلاعاتی که از طریق چشم ،گوش وسایر دستگاههای حسی بدن دریافت می کند از دست میدهد این حال باعث اشکال و سردرگمی او در صحبت کردن وگوش دادن نظرهای دیگران می شود(در واقع توهم یعنی درک بدون وجود محرک واقعی)

 

2) هذیان:

بیمار اسکیزوفرنیا افکار و باورهای عجیب و غریبی پیدا می کند که با فرهنگوی یا محیط اجتماعی که او در آن زندگی میکند ناسازگار استبیمار در عین حال به درستی این افکار عجیب و غریب ایمان دارد مثلاً فکر می کند آدم بسیار مهمی است یا شاه است یا ارتباط خاص با خدا دارد یا نیروهای خاصی در صدد آزار و اذیت او هستند و از این قبیل افکار و باورهای با دلیل  برهان اصلاح نمی شوند.

 

3) رفتار:

رفتار بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا نیز بسیار آشفته و گاهی عجیب و غریب است . در بیماری اسکیزوفرنیا حیطه های مختلف رفتار و کردار و گفتار فرد گرفتار می شوند . غیر قابل پیش بینی بودن رفتار ، انزواطلبی ، حرکات تکراری و بی معنی ، شکلک در آوردن و با خود صحبت کردن نمونه هایی از این قبیل رفتارها هستند .

 

4)عواطف و احساسات :

عواطف و احساسات بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بسیار نامتناسب و همانند رفتار وی گاهی عجیب و غریب است. این عواطف و احساسات با شرایط زمانی و مکانی حاکم بر موقعیتی که فرد در آن به سر می برد تناسبی ندارد.

 

علت اسکیزوفرنیا چسیت ؟

در حال حاضرما واقعا نمی دانیم که چه چیزی سبب این بیماری می شود در حقیقت نمی دانیم که  که آیا اسکیزوفرنیا یک بیماری است یا دسته از بیماریهای مختلف با علل گوناگون که همگی نشانه های مشابه دارند این نکته مشابه آن چیزی است که در تشخیص بعضی از بیماریهای عفونی رخ می دهد که نشانه همه آنها فقط تب است ، به نظر می رسد نشانه هاو ناتوانیهای همراه با اسکیزوفرنیا ناشی از اختلالات و مشکلاتی در عملکرد و ساختار مغز باشد .

بروز شیوع اسکیزوفرنیا:

شیوع بیماری معمولاً در جوانی و حداکثر شیوع سنی آن در مردان بین 10تا 25 سالگی و در زن ها 25 تا 35 سالگی است شروع آن قبل از 10سالگی و بعد از 60سالگی نادر است زمان اولین بستری اکثر این بیماران غالباًدر سن 25 سالگی است با وجود آنکه میزان بروز اختلالات ثابت است اما چون بیماری سیر مزمن دارد تعدادی افراد مبتلا به آن میزان شیوع دربین جمعیت افزایش پیدا می کند

 

انواع اسکیزو فرنیا:

نوع پارانوئید (بدگمانی)

نوع نابسامان

نوع کاتاتونیک

نوع نامتمایز

نوع باقیمانده

 

چگونه بیماری اسکیزوفرنیا را تشخیص دهیم؟

1) هذیان می گوید

2) دچار توهم می شود

3) تکلم نابسامان دارد (مثلاًدائم صحبت های نامربوط می کند)

4) گاهی حرکات و رفتارهای وی به صورت غیر عادی است

5) کم عاطفه یا بی عاطفه می شود یا عواطف نامتناسب می گیرد

6)بی انگیزه میشود وشبیه یک آدم تنبل عمل می کند

7) کم صحبت می کند یا صحبت های او نامفهوم و از هم گسیخته و یا نامربوط می شود

 

درمان اسکیزوفرنیا:

1- درمان های زیستی

2- درمان های غیر زیستی

 

1- درمان های زیستی

درمان های دارویی شامل آرامبخش های قوی رایم (سنتی) و آرامبخش های آتی پیک (انواع جدید) است از دسته اول هالوپریدول و فلو فنازین را میتوان نام برد انواع تزریقی طولانی اثر این دارو برای بیمارانی که همکاری کافی در درمان ندارند به کار میرود

از دسته دوم این داروها ریسپریدون ، اولانزاپین ، کتیاپین، کلوزاپین،سرتیندول و زیپراسیدون را میتوان نام برد

 

2- درمان های غیر زیستی (روانی - اجتماعی)

 درمان های روانی ـ اجتماعی اثر بخشی درمان را بیشتر می کند درمانهای روانی ـ اجتماعی با ایجاد تغییر در محیط ، خطر عود بیماری را کمتر می سازند و امکان اصلاح کیفیت زندگی بیمار را فراهم می آورند.

این درمانهای روانی ـ اجتماعی ، مثل آموزش اعضای خانواده درباره چگونگی و درمان اسکیزوفرنیا به گونه ای است که از طریق کاهش انتقادها و مشاجرات بین فردی ، خطر عود بیماری در طول درمان نگهدارنده کاهش می دهد .

مرکز روانپزشکی سینا


آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همه ما در زندگی خود دچار خطا و لغزش شده ایم و ممکن است در آینده هم دچار چنین خطاهایی شویم.بروز خطا در زمینه های شغلی و رفتاری اجتناب ناپذیر است.متاسفانه گاهی خطای کوچک شخص, حتی در زمان های بسیار دور ممکن است در ذهن فرد چنان بزرگ بنماید که تمام فکر و ذهن روزانه فرد را درگیر کند و با تکرار این حالات بصورت یک مشغله درآید و منجر به کاهش فرآیند خودآگاهی شخص گردد.در این وضعیت های روحی نامناسب ما لحظه اکنون و حال را فراموش می کنیم و برنامه و طرح مان را برای آینده از دست می دهیم.

 

برای اینکه به هنگام بروز خطا دستخوش چنین حالات روحی نامناسب یا وضعیت های مشابه نشویم,لازم است که برخورد مناسبی با لغزش و خطای خود و یا دیگران داشته باشیم.در این گونه موارد سرزنش بیش از اندازه خود نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه زمینه بروز اختلالات رفتاری را در فرد تشدید می کند.راه حل آسان است اگر و تنها اگر هنر بخشودن را تمرین کنیم و از اشتباه و خطای گذسته درس بیاموزیم و تا حد امکان از تکرار مجدد آن بپرهیزیم.

به طورکلی روحیه عدم گذشت و بخشش خود و دیگران به هنگام اشتباه,مانع از آزادی و رهایی فکر و ذهن فرد می گردد و درصورت مداومت چنین حالاتی با برهم زدن تعادل بافت های بدن به ویژه دستگاه عالی عصبی(مغز) و قلب باعث بیماری های جسمی نیز می گردد,درحالیکه با بخشیدن خود می توانیم ازادتر به زندگی خود ادامه دهیم.بخشش خود و دیگران باعث توازون عملکرد جسمی و ذهنی فرد می گردد و روابط شغلی و اجتماعی را بهبود می بخشد.

آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جاها و فضاها

آب

جاهای طبیتی معمولا در رویاهای مهمتری ظاهر می‌شوند زیرا از حالت شخصی خارج شده‌اند. یونگ با تاکید زیاد Location دریا و اقیانوس را بهترین نمادهای ناخودآگاه جمعی می‌داند. به دلیل اینکه آب با عواطف و ناخودآگاهی ارتباط دارد. ثانیا اقیانوس و دریا خیلی بزرگ است ولی ما فقط سطحش را می‌بینیم. به مراتب هرچه که جایی که آب در آن جمع شده کوچک شود مثلا دریاچه برکه حوض معنای ناخودآگاه جمعی خود را از دست می‌دهد. شنا کردن استخر ممکن ربطی به ناخودآگاه به معنای متداولش نداشته باشد. اگر در رویا ببینیم که خیلی خوب در استخر شنا می‌کنیم می‌تواند به این معنی باشد که یاد می‌گیریم به عواطف مسلط شویم و با آنها کنار بیاییم و از آنها استفاده کنیم همانطوری که راه رفتن استفاده از زمین به معنای تکیه‌گاه است. همانطوری که غرق شدن در آب نماد خوبی برای غرق شدن در عواطف و احساسات است. دریای متلاطم نماد جریان‌های ناخودآگاه و عواطفی است که به آدم هجوم می‌آورد. مثلا یک دوره خشم‌های شدید یا ...

رودخانه معمولا به جریان زندگی یا گذر عمر اشاره دارد. چون بیشتر از آب داشتن به جریان و گذر اشاره دارد.

آب از یک طرف هم نماد پاکی است به شرط اینکه همراه با استحمام باشد. یک فردی بعد از یک دوره بیماری طولانی می‌بیند که رواد یک رودخانه می‌شود و خودش را تمیز می‌کند و بیرون می‌آید. این یک نمونه رویای سلامتی است. رویایی که در داخل حمام کسی استحمام می‌کند به یک معنای سطح پایین‌تری نشان‌دهنده‌ی نزدیک شدن به سلامت و بهداشت روانی و تمییز کردن روان است.

مردی - خود دکتر - در رویا می‌بیند در یک فضایی که نزدیک طلوع خورشید با یک دختر ناشناس با هم راه می‌رفتند وارد دریا می‌شوند رویش راه می‌روند و بعد بیرون می‌آیند. این به معنی این است که آنقدر تسلط وجود دارد که مشابه راه رفتن در خشکی شده.

یک دختری در سن دانشجویی که خواستگاری برایش آمده و احساس خوبی هم وجود داشته ولی بهم خورده در رویا می‌بیند که دارد وارد دریا می‌شود دارد راه می‌رود و حس خوبی وجود دارد ولی یک دفعه می‌گویند که کوسه وجود دارد. انگار که کسی نسبت به ناخودآگاهی خود احساس خطر کند. گاهی خطرها واقعی هستند مثلا در ناخودآگاهی و عواطف آدم‌هایی چیزهایی جمع شده که مانع از ارتباط راحت آدم‌ها با مسایل عاطفی‌شان می‌شود. بسته به اینکه کوسه در رویا دیده شده یا فقط حسش وجود دارد معنی رویا فرق می‌کند که آیا یک خطر واقعی وجود دارد یا ترس به علت بی‌تجربگی است.

موقعیت‌های آسمانی

جاهای خیلی خوب - Locationهای آسمانی - کمتر در رویا دیده می‌شوند ولی وجود دارند. مثل رویاهایی که Location طلوع یا غروب خورشید است. ابر است یا ستاره یا آسمان است. واضح است که حالت معنوی دارند. آسمان که کلا به معنای معنویت در همه جا بود. زمین جسمانی‌تر است و آسمان معنوی‌تر چون حس ارتفاع و سیال بودن درش وجود دارد. خورشید یک نماد مردانه و ماه یک نماد زنانه. خورشید نماد تفکر و خودآگاهی و ماه نماد ناخودآگاهی بنابراین کلا با مردانگی و زنانگی تناظری دارند. خورشید به دلیل نور دادن با خودآگاهی ارتباط دارد و شب که جایی است که در پرتوی نور خودآگاهی نیست درش ماه - مخصوصا برای مرد - ماه می‌تواند نماد مشخصی برای مرد و زنانگی باشد. به این نکته هم توجه شود که برای مرد آنیما یا نیمه‌ی زنانه‌ی وجودش در ناخودآگاهی قرار دارد. دیدن خواب خورشید سیاه یا کسوف نماد شروع زوال عقل است [۱] مخصوصا خورشید سیاه چرا که دیگر هیچ‌وقت نور نمی‌دهد. این رویا رویای وحشتناکی هم هست.

اگر در خوابی ستاره موضوع خواب باشد ستاده نماد دانش‌های معنوی ناخودآگاه مثل تعبیر رویا است. چون ستاره نقاط روشنی هستند که ناخودآگاه را روشن می‌کنند. در خواب یوسف ۱۱ تا بودن ستاره‌ها اشاره به برادرانش دارد و ستاره بودن اشاره به یادگیری تاویل احادیث. دیدن اینکه ستاره در رویا ظاهر بشوند و برای ما یک بازی انجام دهند و سجده کنند نشان‌دهنده‌ی اوج تسلط به ناخودآگاه است.

طلوع خورشید و غروب خورشید اشاره‌ی خیلی خوبی به دوره‌ی جوانی و پیری است. رویاهایی که درش طلوع خورشید موضوع رویاست نماد آغاز مرحله‌ی جدیدی از زندگی و آگاهی‌هاست.

فردی در رویا صورت فلکی عقرب را دیده بود. رویا اشاره به یادگیری علوم ناخودآگاهی که احتمالا خطرناک هم هستند مثل جادوگری! اشاره می‌کند. دیدن یک منظومه خیلی بهتر از یک ستاره است چون انگار بک یک مجموعه از چیزهای که با هم هماهنگ هم هستند دارد اشاره می‌شود.


آسمان ها
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر