چه کنم؟... وایبر تو را از من گرفت
در این نوشتار راههایی ارائه می کنیم که چگونه مدیریت کنیم که این نرم افزارهای جدید ارتباطی ، رابطه ما را با همسر و فرزندانمان سرد نکند .
گروههای فعال را در حالت بیصدا قرار دهید: پیامهایی که در گروهها به اشتراک گذاشته میشود معمولا پیامهایی عمومی است که مخاطب خاص ندارد، پس از اینکه مدتی کوتاه از تشکیل گروه میگذرد پیامهای اخلاقی، جوکها، عکسها و کلیپهای جالب بیشترین پیامهای رد و بدل شده در گروه را به خود اختصاص میدهد که میتوانید آنها را در اتوبوس، مترو یا در مواقعی که فراغت دارید، بخوانید. برخی از نرمافزارها میزان فعالیتهای اینترنتی شما را مطابق برنامه روزانهتان تنظیم میکند: حتما پیش آمده که هنگام انجام تحقیقات دانشگاهی یا کار روی پایاننامه یک تیتر خاص شما را جذب کند. آن وقت بیآنکه آگاه باشید مدام از این صفحه به صفحه دیگر میروید و وقتی به خودتان میآیید که مدت زیادی از زمانتان به هدر رفته است. برخی از اپلیکیشنها وجود دارد که طبق تعریف شما باز کردن برخی از صفحات را فقط برای ساعتی خاص مجاز میکند و اگر ناگهان تصمیم بگیرید که قید کارتان را بزنید و به شبکههای اجتماعی که در آنها عضو هستید سر بزنید مجبور میشوید چند مرحله نسبتا زمانبر را پشت سر بگذارید تا جایی که از خیر چک کردن فلان صفحه میگذرید و دوباره مشغول کارتان میشوید. اگر قرار به ارتباط است یک نرم افزار کافیست: شما با تعدادی از دوستانتان در وایبر ارتباط دارید، با همانها کمی بیشتر یا کمتر در لاین هم مرتبط هستید، همین افراد شما را در اینستاگرام هم پیگیری میکنند و خلاصه یک ارتباط در چند نرمافزار در شکلهای مختلف گسترده شده. درست است که هر کدام از این نرمافزارها قابلیتی دارد که دیگری ندارد اما اگر اصل ماجرا وجود ارتباط است، خوب همان یکی هم کافیست، چه نیازی است که زمان زیادی صرف چک کردن تمام این صفحات شود. به خودتان آرامش دهید: روشن بودن همیشگی اینترنت گوشی باعث میشود همیشه گوش به زنگ باشید. دقت کردهاید که از صبح تا شب چندبار گوشیتان را چک کردهاید، بدون اینکه واقعا پیامی برایتان آمده باشد؟ این تکنولوژی بیش از هر چیز سکوت و تنهایی آدمها را نشانه گرفته است، این در حالیست که هر کس بهطور طبیعی نیاز به اندکی سکوت و تفکر دارد، این حجم وسیع ارتباطات اجازه خلوت کردن را به ما نمیدهد. گاهی به انتخاب خودتان اینترنت گوشیتان را خاموش کنید و به سراغ کامپیوتر هم نروید، اجازه دهید ذهنتان فارغ از شلوغیهای هر روزه راهی را طی کند که به آرامشش ختم میشود. بپذیریم دوره برخی از دوستیها به پایان رسیده: ممکن است دوست کلاس اول دبستانتان را در این شبکههای اجتماعی پیدا کرده باشید، هیجانانگیز است که میتوانید از خاطرات سالها قبل حرف بزنید و یادی از دوستان قدیمیتان کنید اما این واقعیت را هم در نظر بگیرید که چقدر احتمال دارد هنوز هم با دوست دوران دبستانتان حرفهای مشترک داشته باشید؟ شما دو خط متفاوت را طی کردهاید و طی این مسیرها با کسانی نزدیک بودهاید که همراه و هم مسیرتان بودهاند و سبک زندگی و اهدافی شبیه شما دارند، پس طبیعی است که جز تکرار خاطرات گذشته چیز تازهای برای گفتن وجود نداشته باشد. بپذیریم که با گذشتن از دوران نوجوانی و پشت سر گذاشتن فرآیند هویتیابی، هر کس وارد مرحلهای شده که در اصل مسیر اصلی زندگیاش را نشان میدهد و برخی ارتباطها مربوط به دوره خودشان بوده است و اکنون کاربردی ندارد.