مهارت مقابله با خُلق منفی
خُلق منفی شامل سه حالت خلقی افسردگی، خشم و اضطراب است. این متن به کنترل خلق افسرده اختصاص دارد. در این متن پس از آشنایی با علائم و نشانههای اختلال افسردگی، تأثیر باورها و افکار فرد بر احساسات و رفتار وی بررسی میشود و روشی برای تغییر افکار منفی ارائه میشود. در نهایت، توصیههای دیگری نیز به منظور کمک به بهبود خلق ارائه میشود. افسردگی چیست؟ "سارا دانشجوی سال دوّم است. او رشتة تحصیلی خود را دوست دارد و ارتباط خوبی نیز با دوستان خود دارد. سارا اخیراً احساس میکند بیحوصله شده و دست و دلش به کار نمیرود. بیشتر دوست دارد بخوابد و برخلاف همیشه از بیرون رفتن با دوستانش لذّت نمیبرد." آیا شما نیز تا به حال چنین علایمی را تجربه کردهاید؟ آیا در آن زمان احساس غمگینی میکردید؟ آیا خسته بودید؟ آیا کارهایتان عقب افتاده و دست و دلتان به کار نمیرفت؟ آیا حتّی حوصلة افراد خانوادهتان را نیز نداشتید؟ آیا دوست نداشتید از جایتان بلند شوید؟ میتوان گفت که تقریباً هر کسی در طول زندگی خود گاهی چنین روزهایی را تجربه میکند. با اینکه چنین شرایطی برای هر کسی پیش میآید و معمولاً طبیعی است، ولی در صورتی که تکرار شود یا مدت زیادی طول بکشد، میتواند به زندگی، کار و روابط وی با دیگران لطمه بزند. از طرف دیگر، همین علائم میتوانند نشانههایی از یک مشکل جدّیتر به نام اختلال افسردگی باشند. افسردگی اختلال نسبتاً شایعی میباشد که حتماً باید توسط روانشناس یا روانپزشک تشخیص داده شده و درمان شود. علائم افسردگی: افسردگی علائم متعددی دارد و بر تمام ابعاد زندگی تأثیر میگذارد. علائم افسردگی را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد: الف) تأثیر افسردگی بر احساسات شخص علائم و نشانههای زیر را بهوجود میآورد: ب) تأثیر افسردگی بر وضعیت جسمانی فرد، علائم و نشانههای زیر را بهوجود میآورد: ج) تأثیر افسردگی بر رفتار فرد، علائم و نشانههای زیر را بهوجود میآورد: د) تأثیر افسردگی بر افکار و باورهای فرد، علائم و نشانههای زیر را بهوجود میآورد: باید توجه داشت که فرد افسرده ممکن است همه یا بخشی از علائم فوق را داشته باشد. علائم افسردگی از فردی به فرد دیگر متفاوت بوده و هر کس بخشی از این علائم را تجربه میکند. هر قدر تعداد این علائم در یک فرد بیشتر بوده و نیز شدیدتر باشند، شدّت افسردگی نیز بیشتر است. اگر برخی از این علائم را تجربه میکنید، به موارد زیر توجه کنید: => احتمالاً غمگینی و بیحوصلگی شما غیرعادی و بیمارگونه نیست و احتیاج به درمان خاصی ندارید. در چنین شرایطی احتمالاً توصیههایی که در این متن آمده است میتوانند به شما کمک کنند. در غیر این صورت، و یا در صورتی که پس از بهکار بردن توصیههای ذکر شده باز هم این حالات ادامه داشت، بهتر است برای بررسی بیشتر به یک متخصص (روانشناس یا روانپزشک) مراجعه کنید. طرز فکر افراد میتواند احساس و درنتیجه رفتار آنها را تعیین کند. به نظر میرسد افراد مختلف در یک موقعیت مشابه، به طرز متفاوتی رفتار کرده، احساس متفاوتی داشته و افکارشان متفاوت است. آیا میتوان گفت که علّت رفتار هر فردی نوع احساس اوست؟ پس برای تغییر رفتار افراد، باید احساس آنها را نیز تغییر دهیم. از سوی دیگر، مشخص شد که طرز فکر افراد نیز تعیینکنندة احساس آنهاست. پس بهترین راه برای تغییر احساس (و در نتیجه رفتار) کسی، تغییر افکار اوست. ولی اینجا یک سؤال مطرح میشود: چگونه میتوانیم افکارمان را تغییر دهیم؟ گام اول: افکار منفی خودآیند را شناسایی کنید. نخستین گام در تغییر افکار، شناختن آنهاست. اینجا اصطلاح افکار منفی خودآیند بهکار میرود. این افکار منفیهستند، چون احساس بدی در فرد ایجاد میکنند و خودآیند میباشند چون بدون اینکه بخواهیم به سراغمان میآیند. گام دوّم: خطاهای شناختی خود را بررسی کنید. به این جملهها توجه کنید: "حالا آنها فکر میکنند که من آدم پرمدّعایی هستم"؛ "حتماً از من بدشان آمده"؛ "از دست من رنجیده است"؛ "سر و وضع من به نظرش خندهدار است"؛ "حتماً عصبانی است"؛ "دلش نمیخواهد کسی متوجه شود". آیا شما تا به حال از این جملات استفاده نکردهاید؟ به نظر میرسد در تمام این موارد داریم ذهن دیگران را میخوانیم یا سعی میکنیم افکار، احساسات یا عقاید دیگران را حدس بزنیم و از سویی به حدس خود اعتقاد کامل داریم. ولی آیا ما واقعاً توانایی خواندن افکار دیگران را داریم؟ مسلماً پاسخ منفی است. یا در مثال زیر: "همة زندگیام پر از شکست است"؛ "هیچوقت نتوانستهام کاری را درست انجام دهم"؛ "مادر خوبی نیستم"؛ "اصلاً بلد نیستم". آیا تمام مواردی که گفته شده، کاملاً درست است؟ مثلاً آیا این فرد واقعاً نتوانسته حتّی یک کار را درست انجام دهد؟ مسلماً اینطور نیست و در مثالهای گفته شده حتماً مواردی از موفقیت، درست انجام دادن کارها یا بلد بودن وجود دارد. بهنظر میرسد در این موارد به نکات مثبت توجهی نشده است. اما چرا گاهی اینطور فکر میکنیم؟ گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن ما تحریف میشود. این تحریفها که "خطاها یا تحریفهای شناختی" نامیده میشوند، به اَشکال گوناگونی ظاهر میشوند. مثالهای بالا دو نمونه از این خطاها هستند. اولین مورد، "ذهنخوانی" و دومی "بیتوجهی به امر مثبت" نامیده میشوند. در ذهنخوانی، فرد تلاش میکند افکار، احساسات و تمایلات دیگران را حدس بزند. بیتوجهی به امر مثبت نشان میدهد که فقط موارد منفی در نظر گرفته شده و فرد توجهی به موارد مثبت نمیکند. یکی دیگر از خطاهای شناختی "تفکر همه یا هیچچیز" است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کاملترین و بالاترین سطح موردنظر خود نرسد، گویی هیچ مؤفقیتی به دست نیاورده است. برای مثال، دانشجویی برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمرهاش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر میشود، ولی به حدّ ایدهال خود نمیرسد. وی فکر میکند: "تلاشهایم هیچ فایدهای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییری نکرده است". حال اگر این دانشجو فکر کند که "من آدم شکستخوردهای هستم و تمام تلاشها و تمام زندگیام بیحاصل بوده!" میتوان از خطای شناختی دیگری به نام "تعمیم مبالغهآمیز" نام برد. "فیلتر ذهنی" باعث میشود که فرد بخشی از واقعیتها را ندیده و فقط به واقعیتهای محدودی توجه کند. برای مثال، وقتی کسی میگوید "هیچکس مرا دوست ندارد، "من آدم بیمصرفی هستم و به دردی نمیخورم" یا "هر وقت با کسی دوست شدهام، نتوانستهام دوستیام را حفظ کنم" درواقع نمی تواند هیچ موردی را که خلاف این افکار را نشان دهد به یاد بیاورد. مثلاً این که مادرش به او خیلی علاقه دارد یا دوستانی دارد که با او تماس میگیرند، یا اینکه او تنها کسی است که جزوههایش در کلاس دست به دست میگردد. گاهیاوقات افکار ما بیشتر در مورد آینده است. ولی آنچه را که برای آینده پیشبینی میکنیم، بیشتر منفی است. مثلاً "حتماً امتحانم را خراب خواهم کرد"، "مطمئنم که به حرفم گوش نخواهد کرد"، "بلیط پیدا نخواهم کرد". به نظر نمیرسد چنین پیشبینیهایی در مورد آینده کاملاً درست باشند، بهخصوص اگر تا این حد یکطرفه باشند. این خطای شناختی "پیشگویی" نامیده میشود. گاهیاوقات افکار ما اغراقآمیز هستند و بهنظر میرسد که موضوع را خیلی بزرگ میکنیم. از این خطا با نام "درشتنمایی" یاد میشود. مثلاً "آبرویم رفت"، "افتضاح شد"، "تمام زندگیام خراب شد". "استدلال احساسی" زمانی است که ما بدون دلیل کافی و صرفاً به علّت احساسی که داریم قضاوت میکنیم. مثلاً فردی که اضطراب دارد میگوید: "نگران هستم، پس حتماً قرار است اتفاق بدی بیافتد". برخی افراد بایدها و نبایدهای زیادی را برای خود و دیگران بهکار میبرند. هرچند وجود این بایدها و نبایدها تا حدّی انگیزه ایجاد میکند، ولی نمیتواند چیزی را تضمین کند. مثلاً گفتن اینکه "باید نمرة خوبی بگیرم"، یا "نباید این حرف را میزد" نمیتواند تضمینکنندة این باشد که آن فرد واقعاً نمرة خوبی بگیرد. بلکه تنها اثری که ایجاد میکند این است که اگر فرد نمرة خوبی نگیرد، خود را سرزنش کند یا به علّت حرفی که دیگری زده شدیداً عصبانی باشد. این خطا، "بایدها" نام دارد. افراد غمگین و افسرده تمایل زیادی دارند که نامها و القابی را به خود دهند. آنها خود را تنبل، بیعرضه، خنگ و نظایر آن مینامند. ما بسیاری اوقات حتّی دیگران را نیز به همین نامها و خصوصیات ملقب میکنیم یا حادثهای را بدبختی مینامیم. این خطای شناختی "برچسبزدن" نام دارد. بسیاری از افراد افسرده خود را مسئول وقایع و حوادث منفی میدانند. آنها هر رویداد منفی را به خود نسبت داده و به خاطر آن خود را سرزنش میکنند. مثلاً ممکن است خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان بدانند، چون معتقدند باید به اتفاق او درس میخواندند تا او هم یاد بگیرد. یا اگر رابطهشان با دوستی به هم خورده تمام تقصیرها را خود بهعهده میگیرند. این خطا را "شخصیسازی" مینامند. شناخت خطاهای شناختی موجود در افکارمان کمک زیادی در تغییر آنها میکند. گام سوم: دلایل و شواهد را بررسی کنید. علاوه بر بررسی کردن خطاهای شناختی، راههای دیگری نیز برای مقابله با افکار منفی وجود دارد. مثلاً میتوانید دلایل و شواهدی را که بر له و علیه فکر شما وجود دارد بررسی کنید و آنها را از خود بپرسید. علاوه بر این سه گام روشهای دیگری نیز برای کمک به تغییر افکار وجود دارد. با توجه به اینکه سایر روشها تخصصیتر بوده و احتیاج بیشتری به کار با یک متخصص دارد از ذکر آنها در این متن خودداری میشود. علاوه بر مواردی که گفته شد، توصیههایی نیز وجود دارد که رعایت آنها به افراد کمک میکند بر حالت غمگینی خود مسلط شده و روحیة بهتری پیدا کنند. در این قسمت برخی از این توصیهها را خواهید دید: توصیههایی که به شما کمک میکند حالتان بهتر شود: به یاد داشته باشید که ممکن است تمام این موارد برای شما مفید نباشد. بهتر است آنها را امتحان کرده و مواردی را که برای شما مؤثرتر است پیدا کنید. اگر یکی از اطرافیان شما افسرده هست: برگرفته از کتاب: مهارت مقابله با خلق منفی: کتاب کار دانشجو/ فرشته موتابی، لادن فتی.- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.