این که بخواهیم مطرح کنیم که اثر وراثت بر روی رفتار انسان بیشتر از محیط است و یا برعکس تصور غلطی است.هر دو این عامل با هم کنش متقابل دارند و به یک اندازه رفتار را تحت تاثیر قرار می دهند.
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....
زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درون معده ام را ببینم. احساس آسیب آن زهر آن چنان حقیقی بود که
گویی به راستی آن را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که آن لیوان را در دست گرفته بودم و امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
هیچ کس جز خود شما نمیتواند مانع موفقیت شما بشود.
فردای هر کس با اندیشه امروز او ساخته می شود.
یادداشت کردن اهداف نخستین گام برای به واقعیت درآوردن آنها می باشد.
آنچه در دنیا شاهد آن هستید حاصل اعتقادی است که نسبت به آن دارید
باید عاشق افکاری شد که برایمان شادمانی و تندرستی،امید و خیر و برکت به همراه می آورد.
تلاش نکن زندگی را بفهمی،زندگی را زندگی کن.
فراموش نکنید اگر در زرندگی چیزی وجود داد که آن را نمی خواهید،دیگر راجع به آن حرف نزنید
زیرا انرژی که صرف این نگرانی ها می کنید باعث بقای موضوع می گردد.